بدست آوردن دل بچهها در اقتصاد تجربی
اگر یک چیز وجود داشته باشد که ما CRM بازهای دنیای مدرن بر سر آن توافق داشته باشیم آن این است که مشتری پادشاه است.
اینکه مطلوبترین تجربهی برندتان را با مشتری در میان بگذارید کلید متعهد کردن مشتری به خودتان و راضی نگهداشتن اوست.
همانطور که میدانید ارزش یک کسب و کار تنها با محصولات و خدمات آن ارزیابی نمیشود بلکه چگونگی ارتباط برقرار کردن با آن است. نام این پدیده (اقتصاد تجربی) است، واژهای که در سال ۱۹۹۸ توسط جو پاین و جیمز گیلمور ابداع شد.
البته گاهی که در مورد اقتصاد تجربی از ما مثالی میخواهند احتمال بروز خطر وجود دارد. معمولا برای تازهکارها از استارباکسها(starbucks) میگوییم که چگونه تجربهی یک کافهی پرزرق و برق با دستورهای منحصر به فرد آماده کردن قهوه و قهوهسازهای فوق حرفهای میتواند یک فنجان ۴ دلاری از یک چیز متوسط را به خوراکی خوشمزه تبدیلکند.
هتلهای گرانقیمت معمولا با تعارفات طعنهآمیز کمتر هم میتوانند مثال خوبی باشند.از آنجایی که بدست آوردن تجربه یا بازخورد از مشتری در موارد زیادی سخت یا غیر ممکن است خطوط هوایی می تواند مثال خوبی برای آن باشد.
اما مشکل این مثالها این است که به اندازهی کافی در همهجا شناخته شده نیستند و انگیزاننده نمیباشند.
استارباکس ها را در نظر بگیرید، هیچ کس نمونه ی واضحی ارائه نمی دهد چرا که مشتری نمی تواند بدون یک بار نمونه گیری تجربه ی خود را منتقل کند، اما این مثالها وجود دارند. ما داریم یا خیلی متعالی میشویم و یا خیلی پیر.
به تب و تاب چهرهی یک کودک وقتی از کارگاه ساختن یک خرس یا مغازهی دختران آمریکایی دیدن کرده نگاه کنید. از آن باب سوسوی درنده و حریص چشمانشان را قبل از بازدید هم ببینید.
در یک اتاقی که پر از بچه است کلمهی «دیسنی» را به زبان بیاورید ببینید چه غوغایی برپا میشود. این شرکتها مبحث “اقتصاد تجربی” را بررسی کردهاند و پول فراوانی از آن راه به جیب زدهاند و با هدف قرار دادن ذهنهای جوان و تاثیرپذیر که در جستجوی عجایب دنیاست،شلنگ مکندهی پول خود را در کیف پول ما انداختهاند.
به تازگی یکی دیگر از این کارخانههای پول را کشف کردم.
اسم آن “مگیکوئست” بود. تیکو از Penny Arcade Web آن را اینگونه تشریح میکند، “اگر آنها در هاگوارتز RFID داشتند”. بچهها در یک بازی ایفای نقش زنده با ردهی G در پی ماجراجویی و حفاظت از قلمروهایشان نقش مگی یا همان جادوگر را بازی میکنند و در کنار آن از یک میدان تیراندازی تمرینی نیز لذت میبرند.
هر مگی با محیط، با هیولاها، شخصیتهای پشتیبان ارتباط برقرار میکند و هر کدام یک عصای جادویی پر از وسایل الکترونیکی دارند. این بازی از طریق کنترل از راه دور انجام میشود.
برای انجام این بازی لازم است آن عصا را بخرید. نمیشود آن را کرایه کرد یا قرض گرفت.
عصاها برای هویت، موفقیتها و طلسمهای هر کس بطور جداگانه طراحی شده است.
پس از لحاظ ظاهری و تزیینی باید خیلی پیشرفته باشد که بشود به آن عصا گفت. و تکههای لباس مخصوص، قطعات شمشیر، سپرها، کلیدها، نقشهها و البته نسخههای به روز شدهی همهی اینها. همه چیز به تجربهی درون بازی اضافه میشود و همچنین پولی که مامان و بابا باید در دنیای واقعی بپردازند را هم افزایش میدهد.
اگر من هدف آمارگیری نفوس بودم و چیزی شبیه آن وجود داشت من خانوادهام را ورشکست میکردم. حتی به عنوان یک فرد بزرگسال که این بازی را چیزی پولخور که روی طغیان دوبارهی ادبیات فانتزی بزرگسالان جوان سرمایهگذاری میکند تلقی میکنند، باز هم سعی میکردم آن را یک امتحانی بکنم.
بالاتر از آن، مگیکوئست با کریتولفلاج که زنجیرهای از پاتوقهای سرگرمیهای خانوادگی بنا شده در اطراف پارکهای آبی و سایر مکانهای تفریحی میباشد، شریک شده است.
میتوان یک وولفدِنسوئیت را که شامل بخشهای اداری لوکس همراه یک غار درون اتاقی میشود و با تختخوابهای تاشو و یک تلویزیون شخصی تکمیل میشود را رزرو کرد. من نمیتوانم تصور کنم آنها چطور از سفرهای صحرایی کاباسکات حمایت نمیکنند.
حالا دیگر کسی زیاد در مورد تجربهی مشتری از دیدگاه والدین حرفی نمیزند. این چیزهاآنقدر آب دهان بچهها را آب میاندازد که هیچ پدر و مادری چه آنهایی که توانایی مالی کافی دارند و چه آنهایی که ندارند دلشان نمیآید خواستههای بچههایشان را نادیده بگیرند.
بچهها به یک ماجراجویی رویایی و اسباببازیهای فوقالعادهای میرسند و پدر و مادرها هم یک روز یا یک هفتهای دیگر از گله و شکایتها در مورد تعطیلات خسته کننده و ملالآور راحت میشوند.
و بعد هم پدر و مادرها خرسند هستند که وسیلهی بازی خیلی هیجانانگیزی با قیمتی که سالها فراموشاش نمیکنند برای فرزندشان تهیه کردهاند.
مقاله افزایش فروش را از دست ندهید.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.